Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-09@02:43:35 GMT

خداحافظی ناگهانی مرد پشت پرده اصولگرایان

تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۵۴۳۷۳

خداحافظی ناگهانی مرد پشت پرده اصولگرایان

منتظر بازگشت یک مرد پشت پرده باشید؛ چشم بر هم بگذاریم موعد انتخابات مجلس فرا خواهد رسید.
نامه نیوز نوشت: برای کسانی که او را می شناسند این حتما بسیار عجیب و غیر منتظره بوده که فهمیده اند خواسته که دیگر دبیر کل نباشد .
کسی که در همه این سال های گذشته از موثرترین افراد جناح در تصمیم سازی های کلیدی بوده است؛ مرد کاندیدا ساز که تحولات انتخاباتی را در چند دوره اخیر با تصمیماتی که در اتخاذ آنها تاثیر گذار بوده است با دگرگونی هایی مواجه ساخته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فعلا آنچه رخ داده این است :«حاج حسین فدایی» دیگر نمی خواهد دبیر کل باشد او گفته باید کار را به جوان ها سپرد. پدیده ای عجیب که شاید از هزینه های انتخابات اردیبهشت ماه باشد . باید این مساله را واکاوی کرد ؛ اتفاقات مهمی زیر پست جناح اصولگرا در حال وقوع است .
آقای خاص !
حسین فدایی پس از پایان جنگ، به مدیر کلی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی استان تهران منصوب شد . فدایی به همراه علی اکبر ابوترابی، داود دانش جعفری، علی دارابی و مجتبی شاکری "جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی "را تاسیس کرد.
صرف نظر از اینکه او در دهه شصت و هفتاد در کجای سیاست ایران قرار داشته حتما می توان به این مساله اشاره کرد که او قطعا در هشتاد بیشتر دیده شده است .
او دقیقا در روزشمار خروج سید محمد خاتمی از پاستور، بیش فعالی سیاسی خود را نشان داد و تمام تلاشش را کرد تا در خروجی تصمیم سازی اصولگرایان حاصل کار همان شود که او می خواهد .
خودش در این مورد روایت های مهمی دارد: «ما می‌خواستیم افراد متعلق به اردوگاه توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی رای نیاورد. این جمع‌بندی ما با اجماع شورای هماهنگی به تصویب رسید که نامزد ما نباید از اردوگاه دوم خرداد باشد؛ کاری کنیم که حتما یک اصولگرا رای بیاورد و آنها رای نیاورند. دوم اینکه بحث‌های بسیاری در خصوص آقای هاشمی صورت گرفت و در نهایت اجماع بر این شد که بهتر است آقای هاشمی نیاید و اگر آمد، نامزد ما نخواهد بود. توافق سوم این بود که هفت نامزد را معرفی می‌کنیم.
البته دلایل اینکه چرا آقای هاشمی نباشد، در چند بند احصا شد و مورد اتفاق قرار گرفت؛ اسنادش هم موجود است. این هفت نامزد همان افرادی بودند که برای شهرداری مطرح شدند. آقای ولایتی کناره‌گیری کرد. علاوه بر این، توافق کردیم چون آقای حداد رئیس مجس است نامزد انتخابات نباشد. بدین ترتیب از هفت نفر به پنج نفر رسیدیم.
چهار نامزد دیگر- آقای رضایی، احمدی‌نژاد، قالیباف و توکلی- به این رفتار معترض شدند، با یکدیگر پیمان بستند و میثاق نامه‌ای امضا کردند. قرار شد همان ساز و کار قبلی رعایت شود و برای مقبولیت هم سنجش افکار عمومی صورت بگیرد؛ دو دستگاه سنجش‌گر و زمان‌بندی سنجش هم مشخص شد. قرار شد تا 15 اردیبهشت سنجش کنیم و بعد تصمیم گرفتیم.»
او البته در همین زمان با یک اتفاق غیر منتظره هم مواجه می شود؛ پیدایش پدیده احمدی نژاد : «در همین مسیر بودیم که ادبیات آقای احمدی‌نژاد برای ما سوال برانگیز شد. ایشان گفتند: «من تکلیف دارم که به صحنه آمده‌ام.» ما حساس شدیم که تکلیف دارم یعنی چه؟! بالاخره ما ساز و کاری تعیین کرده‌ایم. میثاقی هست، عهد و پیمانی هست، اصلا رعایت این پیمان و اصول مورد توافق هم تکلیف است.جلسه‌ای گذاشتیم، من آقای احمدی‌نژاد، آقای دارابی و آقای زریبافان. من از آقای احمدی‌نژاد سوال کردم: «منظورتان از تکلیف چیست؟ آیا آقا به شما حرفی زده‌اند؟ ما هم جایی حرفی نگفته‌ایم که شما چنین احساسی داشته باشید.» گفت: «باید چه کار کنیم؟» گفتم: «اگر فکر می‌کنید که تکلیفی دارید، باید بروید و از آقا سوال کنید.» قرار شد ایشان برود سوال کند.
وقتی تعیین کردند، ایشان رفت و صحبت کرد و خودش به این جمع‌بندی رسید که کناره‌گیری کند و رئیس‌ ستاد آقای قالیباف شود. وقتی آمد، سوال کردیم نتیجه ملاقات چه شد؟ چیزی نگفت؛ به من گفت: تو بگو! حالا من که در ملاقات نبودم. گفتم شما ملاقات کرده‌اید و باید تعریف کنید. پنج دقیقه بحث کردیم که ایشان بگوید یا من بگویم. گفتم من یکسری کلیات را می‌دانم اما شما باید بگویید.
ما فقط می‌دانیم که شما به این جمع‌بندی رسیده‌اید که کناره‌گیری کنید و رئیس ستاد آقای قالیباف شوید. گفتم پس روشن است که باید چه کار کنیم. این حرف‌‌ها مورد اعتراض آقای زریبافان قرار گرفت. اما آقای احمدی‌نژاد به ایشان عتاب کرد و گفت که چیزی نگو، همین است.جلسه دومی تشکیل شد. همان جلسه چهار نفره تا گزارش ایشان از دیدار با آقا را بگیریم. البته با خود آقا ملاقات نکرده بود؛ به دفتر مراجعه کرده و با یکی از نزدیکان ایشان صحبت کرده بود؛ ایشان مطالب را به آقا منتقل کرده بود و ایشان گفته بودند که به آقا بگویید جمع بندی من این است و آقا هم ایشان را دعا کرده بودند.
این پاسخی بود که ایشان گرفت.تکلیف ما روشن شد و اگر ایشان تکلیفی برای خود متصور بود، از بین رفت و حتی بنا بر پیشنهاد خودش، مسیر جدیدی باز شد. بعد از آن جلسه ما سه یا چهار جلسه گذاشتیم تا در خصوص چگونگی اعلام انصراف و ریاست ستاد آقای قالیباف به جمع‌بندی برسیم. بعد از جلسه سوم یا چهارم بود که ایشان دیگر در جلسات حاضر نشد و ما از هم جدا شدیم. بعد هم ایشان اعلام حضور و ثبت نام کرد و آن پیمان‌ شکسته شد.»
او البته در همان انتخابات تلاش فراوانی کرد که هاشمی رفسنجانی را از نامزدی در انتخابات منصرف کند .
هر چه بود آن انتخابات با همه مختصاتی که در ذهن همه هست برگزار و محمود احمدی نژاد رییس جمهور شد .این البته چندان با خواسته قلبی حسین فدایی همراستا نبود .
بعد از آن البته او تلاش کرد تا روابط خوبی با رییس دولت مستقر داشته باشد . حسین فدایی از آن زمان تا همین انتخابات یکی از موثرترین افراد جناح بوده است . در همه این ادوار انتخابات او از اضعای اصلی تیم های داور یا تصمیم ساز بوده است .
اگر بخواهیم به همین انتخابات بازگردیم روایت های متعددی وجود دارد که می گوید او در انتخاب میان قالیباف و رییسی در زمره کسانی بوده که برای ماندن رییسی و رفتن قالیباف رای موافق منجر به رسین به تصمیم در این زمینه داشته است.
جلسه ای که در ابتدای هفته آخر منتهی به انتخابات برگزار شده بود و او رای به ماندن رییسی داده است . این خبر البته هرگز توسط او تایید یا تکذیب نشده است .بعد از شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری یک خبر مهم در مورد حسین فدایی در محافل سیاسی شنیده می شد . گفتند که او از مقامش در جبهه مردمی یا همان جمنا استعفا داده و فرد دیگری جایگزینش شده است . او در این مورد سکوت کرد اما برخی اعضای جمنا این خبر را تایید کردند .
حالا هم که گفته به جای من دبیر کل جدید برای جمعیت ایثارگران انتخاب کنید .
اما راز این دو خداحافظی سریالی چیست ؟حاج حسین فدایی فرد زیرک و تیز هوشی است او هم از تغییر و تحولات بنیادین در جناح و شکاف های در حال پدیدار شدن آگاهع است و هم برخی از نقدهای نه چندان پنهان رفقایش هم جناحی اش را در مورد خودش شنیده است .
شاید دور از ذهن نباشد که بگوییم این سیاستمدار پشت پرده می خواهد همچنان پشت پرده بماند و بنا ندارد در این روزگاری که خیلی ها دلایل شکست اصولگرایان را فاکتور می کند او را در زمره این عوامل بداند . او می رود اما نه از دنیای سیاست بلکه مقابل دیدگان اما . منتظر بازگشت این مرد پشت پرده باشید ؛ چشم بر هم بگذاریم موعد انتخابات مجلس فرا خواهد رسید.برای کسانی که او را می شناسند این حتما بسیار عجیب و غیر منتظره بوده که فهمیده اند خواسته که دیگر دبیر کل نباشد .کسی که در همه این سال های گذشته از موثرترین افراد جناح در تصمیم سازی های کلیدی بوده است؛ مرد کاندیدا ساز که تحولات انتخاباتی را در چند دوره اخیر با تصمیماتی که در اتخاذ آنها تاثیر گذار بوده است با دگرگونی هایی مواجه ساخته است.فعلا آنچه رخ داده این است :«حاج حسین فدایی» دیگر نمی خواهد دبیر کل باشد او گفته باید کار را به جوان ها سپرد. پدیده ای عجیب که شاید از هزینه های انتخابات اردیبهشت ماه باشد . باید این مساله را واکاوی کرد ؛ اتفاقات مهمی زیر پست جناح اصولگرا در حال وقوع است .
آقای خاص !حسین فدایی پس از پایان جنگ، به مدیر کلی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی استان تهران منصوب شد . فدایی به همراه علی اکبر ابوترابی، داود دانش جعفری، علی دارابی و مجتبی شاکری "جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی "را تاسیس کرد.
صرف نظر از اینکه او در دهه شصت و هفتاد در کجای سیاست ایران قرار داشته حتما می توان به این مساله اشاره کرد که او قطعا در هشتاد بیشتر دیده شده است .
او دقیقا در روزشمار خروج سید محمد خاتمی از پاستور، بیش فعالی سیاسی خود را نشان داد و تمام تلاشش را کرد تا در خروجی تصمیم سازی اصولگرایان حاصل کار همان شود که او می خواهد .
خودش در این مورد روایت های مهمی دارد: «ما می‌خواستیم افراد متعلق به اردوگاه توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی رای نیاورد. این جمع‌بندی ما با اجماع شورای هماهنگی به تصویب رسید که نامزد ما نباید از اردوگاه دوم خرداد باشد؛ کاری کنیم که حتما یک اصولگرا رای بیاورد و آنها رای نیاورند. دوم اینکه بحث‌های بسیاری در خصوص آقای هاشمی صورت گرفت و در نهایت اجماع بر این شد که بهتر است آقای هاشمی نیاید و اگر آمد، نامزد ما نخواهد بود. توافق سوم این بود که هفت نامزد را معرفی می‌کنیم. البته دلایل اینکه چرا آقای هاشمی نباشد، در چند بند احصا شد و مورد اتفاق قرار گرفت؛ اسنادش هم موجود است. این هفت نامزد همان افرادی بودند که برای شهرداری مطرح شدند. آقای ولایتی کناره‌گیری کرد. علاوه بر این، توافق کردیم چون آقای حداد رئیس مجس است نامزد انتخابات نباشد. بدین ترتیب از هفت نفر به پنج نفر رسیدیم.
چهار نامزد دیگر- آقای رضایی، احمدی‌نژاد، قالیباف و توکلی- به این رفتار معترض شدند، با یکدیگر پیمان بستند و میثاق نامه‌ای امضا کردند. قرار شد همان ساز و کار قبلی رعایت شود و برای مقبولیت هم سنجش افکار عمومی صورت بگیرد؛ دو دستگاه سنجش‌گر و زمان‌بندی سنجش هم مشخص شد.
قرار شد تا 15 اردیبهشت سنجش کنیم و بعد تصمیم گرفتیم.»او البته در همین زمان با یک اتفاق غیر منتظره هم مواجه می شود؛ پیدایش پدیده احمدی نژاد : «در همین مسیر بودیم که ادبیات آقای احمدی‌نژاد برای ما سوال برانگیز شد. ایشان گفتند: «من تکلیف دارم که به صحنه آمده‌ام.» ما حساس شدیم که تکلیف دارم یعنی چه؟! بالاخره ما ساز و کاری تعیین کرده‌ایم. میثاقی هست، عهد و پیمانی هست، اصلا رعایت این پیمان و اصول مورد توافق هم تکلیف است.ظجلسه‌ای گذاشتیم، من آقای احمدی‌نژاد، آقای دارابی و آقای زریبافان. من از آقای احمدی‌نژاد سوال کردم: «منظورتان از تکلیف چیست؟ آیا آقا به شما حرفی زده‌اند؟ ما هم جایی حرفی نگفته‌ایم که شما چنین احساسی داشته باشید.» گفت: «باید چه کار کنیم؟» گفتم: «اگر فکر می‌کنید که تکلیفی دارید، باید بروید و از آقا سوال کنید.» قرار شد ایشان برود سوال کند.
وقتی تعیین کردند، ایشان رفت و صحبت کرد و خودش به این جمع‌بندی رسید که کناره‌گیری کند و رئیس‌ ستاد آقای قالیباف شود. وقتی آمد، سوال کردیم نتیجه ملاقات چه شد؟ چیزی نگفت؛ به من گفت: تو بگو! حالا من که در ملاقات نبودم. گفتم شما ملاقات کرده‌اید و باید تعریف کنید. پنج دقیقه بحث کردیم که ایشان بگوید یا من بگویم. گفتم من یکسری کلیات را می‌دانم اما شما باید بگویید.
ما فقط می‌دانیم که شما به این جمع‌بندی رسیده‌اید که کناره‌گیری کنید و رئیس ستاد آقای قالیباف شوید. گفتم پس روشن است که باید چه کار کنیم. این حرف‌‌ها مورد اعتراض آقای زریبافان قرار گرفت. اما آقای احمدی‌نژاد به ایشان عتاب کرد و گفت که چیزی نگو، همین است.جلسه دومی تشکیل شد. همان جلسه چهار نفره تا گزارش ایشان از دیدار با آقا را بگیریم.
البته با خود آقا ملاقات نکرده بود؛ به دفتر مراجعه کرده و با یکی از نزدیکان ایشان صحبت کرده بود؛ ایشان مطالب را به آقا منتقل کرده بود و ایشان گفته بودند که به آقا بگویید جمع بندی من این است و آقا هم ایشان را دعا کرده بودند. این پاسخی بود که ایشان گرفت.تکلیف ما روشن شد و اگر ایشان تکلیفی برای خود متصور بود، از بین رفت و حتی بنا بر پیشنهاد خودش، مسیر جدیدی باز شد.
بعد از آن جلسه ما سه یا چهار جلسه گذاشتیم تا در خصوص چگونگی اعلام انصراف و ریاست ستاد آقای قالیباف به جمع‌بندی برسیم. بعد از جلسه سوم یا چهارم بود که ایشان دیگر در جلسات حاضر نشد و ما از هم جدا شدیم. بعد هم ایشان اعلام حضور و ثبت نام کرد و آن پیمان‌ شکسته شد.»
او البته در همان انتخابات تلاش فراوانی کرد که هاشمی رفسنجانی را از نامزدی در انتخابات منصرف کند .
هر چه بود آن انتخابات با همه مختصاتی که در ذهن همه هست برگزار و محمود احمدی نژاد رییس جمهور شد .این البته چندان با خواسته قلبی حسین فدایی همراستا نبود .
بعد از آن البته او تلاش کرد تا روابط خوبی با رییس دولت مستقر داشته باشد . حسین فدایی از آن زمان تا همین انتخابات یکی از موثرترین افراد جناح بوده است . در همه این ادوار انتخابات او از اضعای اصلی تیم های داور یا تصمیم ساز بوده است .
اگر بخواهیم به همین انتخابات بازگردیم روایت های متعددی وجود دارد که می گوید او در انتخاب میان قالیباف و رییسی در زمره کسانی بوده که برای ماندن رییسی و رفتن قالیباف رای موافق منجر به رسین به تصمیم در این زمینه داشته است.
جلسه ای که در ابتدای هفته آخر منتهی به انتخابات برگزار شده بود و او رای به ماندن رییسی داده است . این خبر البته هرگز توسط او تایید یا تکذیب نشده است .
بعد از شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری یک خبر مهم در مورد حسین فدایی در محافل سیاسی شنیده می شد . گفتند که او از مقامش در جبهه مردمی یا همان جمنا استعفا داده و فرد دیگری جایگزینش شده است . او در این مورد سکوت کرد اما برخی اعضای جمنا این خبر را تایید کردند .
حالا هم که گفته به جای من دبیر کل جدید برای جمعیت ایثارگران انتخاب کنید .
اما راز این دو خداحافظی سریالی چیست ؟
حاج حسین فدایی فرد زیرک و تیز هوشی است او هم از تغییر و تحولات بنیادین در جناح و شکاف های در حال پدیدار شدن آگاهع است و هم برخی از نقدهای نه چندان پنهان رفقایش هم جناحی اش را در مورد خودش شنیده است .
شاید دور از ذهن نباشد که بگوییم این سیاستمدار پشت پرده می خواهد همچنان پشت پرده بماند و بنا ندارد در این روزگاری که خیلی ها دلایل شکست اصولگرایان را فاکتور می کند او را در زمره این عوامل بداند . او می رود اما نه از دنیای سیاست بلکه مقابل دیدگان اما . منتظر بازگشت این مرد پشت پرده باشید ؛ چشم بر هم بگذاریم موعد انتخابات مجلس فرا خواهد رسید.

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۵۴۳۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است

به گزارش خبرآنلاین عباس عبدی در اعتماد نوشت:

ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده‌ است. وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ می‌کرد. اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاح‌طلبان با آن همراهی نمی‌کردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرف‌ها را می‌زد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاح‌طلبان هم مثل اغلب مردم استقبال می‌کردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده می‌شد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاح‌طلبی به عنوان یک مجموعه‌ای با پیشینه‌ای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیک‌تر است. البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان می‌گویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار می‌کردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاح‌طلبان اندکی از آن مواضع را می‌گرفت، در چشم به‌هم زدنی بازداشت و بازجویی می‌شد و جایش در زندان بود.

اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاح‌طلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشته‌ای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهره‌مندند.

البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاح‌طلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت ولی هیچ‌گاه به عنوان یک فعال اصلاح‌طلب نه خودش را معرفی می‌کرد و نه کسی به چنین صفتی او را می‌شناخت. شاید هم سعی می‌شد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاح‌طلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمی‌دانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.

حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند.»

ابتدا بهتر بود که پیش‌تر با دوستان خود هماهنگ می‌کردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفته‌اند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بی‌طرفانه داشتند. علت نیز روشن است.

من در گفت‌وگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول چون حرف‌های خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمی‌دانند. به علاوه نمی‌خواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب این‌گونه ریزش‌ها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاح‌طلبان برای خودش می‌یافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمی‌کرد.

گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بی‌صداقتی و دورویی است، ولی بی‌عقلی نیز در آن موج می‌زند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاح‌طلبان هم سلطنت‌طلب شده باشند، حتما افراد با گرایش‌های فراتر از اصلاح‌طلبی هم شده‌اند، پس چه کسی برای سیاست رسمی می‌ماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آن‌هم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخش‌های ضعیف‌تر و کم‌اثرتر است.

اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار می‌کردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمی‌گردد و... ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطن‌شناسی می‌کنید و نصیری را باطن آنها می‌دانید. آی‌کیو، در اندازه گنجشک هم نیست.

21302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903293

دیگر خبرها

  • روزنامه دانشگاه آزاد: نمایندگان مرحله دوم تهران با۵۰-۶۰ رای وارد مجلس می شوند /برای اصولگرایان کیفیت مجلس مهم نیست؛ دعوا بر سر رئیس مجلس است
  • روزنامه دانشگاه آزاد: نمایندگان مرحله دوم تهران با50-60 رای وارد مجلس می شوند/ برای اصولگرایان کیفیت مجلس مهم نیست؛ دعوا بر سر رئیس مجلس است
  • زندگی لاکچری قالیباف زیر ذره بین /رضاخان حزب اللهی‌ها، تکنوکرات می‌شود؟ /۵ پرده از زندگی سیاسی رئیس مجلس
  • پیام خداحافظی سرآسیایی با باشگاه سایپا
  • رقیب حسن یزدانی از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد
  • خداحافظی احساسی ستاره‌ای ۳۹ ساله با آبی‌های لندن؛ سیلوا چرا ۴ سال در چلسی ماند؟
  • دیوید تیلور از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد/ رقیب یزدانی مربی شد
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • آمدوشدهای غیرمنتظره دیپلماتیک/ نگاهی به سفر ناگهانی نچیروان بارزانی و هیئت بلندمرتبه همراهش به ایران
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است